خاندان اردلان کرد تنظیم : دکتر حبیب اله فصیحی دانشگاه خوارزمی تهران
اردلانها خاندانی بودند که زمانی حوزه وسیعی از مناطق کردنشین توسط آنها اداره میشد . در مورد نسب این خاندان و ابتدای دوره فرمانروایی آنها، روایات مختلفی وجود دارد. برخی آنها را به احمد بن مروان منسوب داشته و بعضی دیگرشخص اول این خاندان را خسرو نام آسیابان دانسته که به دستیاری ابومسلم، در زمان سفّاح بر کردستان مستولی شد (سنندجی،1375 :76) یا از نسل اردشیر بالکان دانستهاند. آنها را از اعقاب صلاح الدین ایوبی نیز شمردهاند. (نیکیتین ، 1378 :343) یدا... روشن اردلان به عنوان دبیر کانون خانوادگی اردلان در نطق خود در همایش اردلان شناسی ، پایهگذار این خاندان را خسرو از نوادگان شاه منصور (آخرین پادشاه مروانی) دانسته که از دیاربکر بهمیان طایفه گوران شهر زور آمده و در سال 564 قمری حکومتی در زور و پلنگان تشکیل داده است .به گفتهی وی، مردم او را «بابا اردلان » خطاب میکردند که معانی متفاوتی چون پدر روحانی ، پیر ، زاهد و عابد از آن مستفاد میشود و در میان طوایف کرد جایگاه قابل احترامی داشته است . بابااردلان نه تنها رهبری معنوی طوایف خود را برعهده داشت بلکه از نظر سیاسی هم آنانرا هدایت مینمود و به زهد و تقوی معروف بود .(روشن اردلان ،1390 :3 )
آغاز فرمانروایی آنها را اواسط قرن ششم هجری میدانند که بابا اردلان با احداث قلاع مستحکمی در ناحیه شهر زور حکومت کرد. (سنندجی، 1334 : 15) بعد از بابا اردلان، اولاد وی قدرت بیشتری پیدا کردند و به تدریج به مناطق تحت سیطرهی خود افزودند. در قرن نهم هجری، دولت عثمانی قسمتهایی از قلمرو اردلانها را تصرف کرد. این امر سبب کشمکشها و برخوردهایی بین آنها گردید. سابقه دشمنی اردلانها با عثمانی سبب شد تا با ظهور صفویه، این والیان جانب آنها را بگیرند و مراتب اطاعت و وفاداری خود را به دولت ایران اعلام نماید. (وقایعنگار کردستانی، 1381 : 119 )
هم زمان با به قدرت رسیدن شاه اسماعیل و تأسیس حکومت صفوی در ایران، از خانواده اردلان شخصی به نام بکه بیگ اردلان، حکمرانی را در دست داشت که جانشین پدرش مأمون شده بود. سیاست شاه اسماعیل نسبت به کردها در ابتدا این بود که تا حد امکان کردها را به حکومت جدید نزدیک نماید. به همین منظور، « ایالت اردلان را مرکز جمعآوری مالیات امیران کرد قرار داده و آن را خزانه اردلان نام نهاد و لشکر اختصاصی از کردها به نام سپاه اردلان به وجود آورد که میبایست در جنگهای بزرگ و دشوار شرکت کند». (شمس محمد ،1378 : 92) این سیاست پس از بروز اختلافات بین ایران و عثمانی، کم کم جای خود را به سیاست سرکوب داد و نتیجهی آنی آن این بود که «هیئتی مرکب از شانزده قبیلهی کرد که به امید رفتاری ملایم برخاسته بودند و نسبت به شاه اظهار اطاعت و تبعیت میکردند، هنگام دیدار شاه در قرارگاه تابستانی وی در نزدیکی شهر کنونی ماکو به زندان افتادند». ( بروبین سن ، 1375 :20) این اقدام سبب واکنش کردها در جنگ چالداران ، به نفع عثمانی گردید. در نتیجه جنگ چالدران برای اولین بار قسمتهایی از کردستان زیر تصرف عثمانی قرار گرفت و سبب شد «نیمه بزرگتر آن توسط سلطان سلیم و با همکاری ادریس بدلیسی، که کُرد بود و حدود بیست تن از امرای کرد را فریفته و مطیع سلطان سلیم ساخت ، تسخیر شود و به تصرف امپراطوری عثمانی در آید». (مرادی ،1379 : 200) بعد از شکست چالدران ، سیاست سرکوب شاه بیشتر شده و اعتماد قدیمی به خاندانهای کُرد کم کم از بین رفت و سیاست اصلی شاه اسماعیل در موارد زیر نمودار گردید:
1. از بین بردن قدرت سنتی فرمانروایان کُرد در کردستان و جایگزین کردن قزلباشان؛
2. الزام کردن کردها به اختیار کردن مذهب تشیع
3. سرکوب هر گونه مخالفت های مدنی
نتیجه این سیاست، منتهی به پاشیده شدن تخم کینه و عداوت مذهبی و ملی در میان مردم کُرد و سایر مناطق گردید. (سنندجی، 1375 : 96)
پس از فوت بکه بیگ، پسرش مأمون بیگ دوم به جای وی نشست. هنگام حمله سلطان سلیمان خان، وی مجبور به پناهده شدن به حسین پاشا گردید و به همین دلیل از طرف دربار ایران، سرخاب بیگ به حکمران اردلان منصوب شد. پس از وی، بساط بیگ اردلان به حکمرانی کردستان رسیده و تا سال986 قمری (1578 میلادی )در این مقام باقی ماند. با فوت بساط بیگ، تیمورخان به فرمانروایی رسید. چون در این زمان حکومت صفوی گرفتار هرج و مرج پس از فوت شاه طهماسب شده بود، تیمور خان به سلطان عثمانی روی آورد و «سلطان مرادخان، از این امر بسیار خوشحال گردید و برای وی، فرمان و لقب میر میران و مقدار یکصد هزار آقچه طلا سالیانه برقرار کرد و او را به تیمور شاه پاشا ملقب ساخت». ( روحانی، 1371 : 237 ) بعد از تیمور خان، هلو خان به حکمرانی کردستان رسید و مدت دو سال با عثمانی تجدید رابطه کرد، اما پس از آن، از دربار ایران اطاعت نمود و دارالملک کردستان را از قلعه «زلم» به قلعه پلنگان انتقال داد.
اکثر مورخان بر این عقیدهاند هلوخان یکی از بزرگترین و قدرتمندترین حکمرانان اردلان بوده است، پس از شکست حاکم لرستان، از نیروهای هلو خان که به دستور شاه عباس به جنگ آمده بود، شاه عباس مجبور گردید خود با سپاهی انبوه، به جنگ هلو خان برود، اما شاه بنا به توصیه یکی از ندیمان خود، که در صورت شکست حیثیت سلطنت لکهدار میشود، از تصمیم خود صرف نظر کرده و سعی میکند از راه سیاسی به مقصود خود برسد. بدین منظور شاه عباس، از هلو خان خواست که پسر بزرگ خود، یعنی خان احمد خان را به دربار شاه عباس بفرستند تا با وی در باب امورات مربوط به کردستان گفت وگو کند. بهاین منظور، خان احمد خان به دربار شاه عباس فرستاده شد. در آنجا شاه، خواهر خود سیده بیگم را که به زرین کلاه مشهور بود، به عقد وی درآورد و خان احمد خان را مأمور کرد به کردستان برگردد و خود به جای پدر، بر تخت حکمرانی کردستان بنشیند.
میتوان دگرگونیهای به وجود آمده از عصر شاه عباس بر خاندان اردلان را چنین بر شمرد:
1. فرستادن گروگان برای دربار مرکزی، که بعد از فرستاده شدن خان احمد خان، این رسم ادامه یافت .
2. ایجاد پیوند خانوادگی با دربار سلاطین صفوی که سرآغاز آن، ازدواج خان احمد خان با زرین کلاه بود.
3. تغییر مذهب خاندان اردلان از تسنن به تشیع.
4. مقیم کردن امرای معزولی خاندان اردلان در پایتخت ، آنهایی که گمان میرفت زمانی ضد حکومت مرکزی قیام کنند. این رسم از زمان شاه عباس تا براندازی خاندان اردلان در دوره قاجاریه، پابرجا بود.
پس از فوت خان احمد خان اردلان، سلیمان خان اردلان به فرمانروایی کردستان رسید. مهمترین اقدام وی را میتوان در انتقال مرکز حکومت خاندان اردلان به شهر سنه یا سنندج به امر شاهان صفوی دانست. بعد از سلیمان خان اردلان، کلبعلی خان به حکمرانی میرسد وبا درگذشت وی، خان احمد خان ثانی به فرمانروایی میرسد. وی مردی خود سر، هوسران و عیاش بود و در بذل و بخشش، راه افراط میپیمود و در اندک مدتی تمام نقود و دفائن پدر را به باد داد و چندان به مردم زر بخشید که کردستانیها او را خان زرینه لقب دادند . (روحانی ، 1371: 334 ) خان احمد خان ثانی تا سال 1090 قمری (1679 میلادی) در مقام خود باقی بود تا اینکه در نتیجه اقداماتش که منجر به اغتشاش و بینظمی شد و ظلم و جور و ناامنی جنبه عمومی پیدا کرد، شاه سلیمان حکومت کردستان را به عمویش، خسرو خان تفویض کرد . خسرو خان نیز برعکس انتظار اهالی، بنای زشتگویی و درشتخویی گذاشته ، عاقبت از طرف صفویان، برای اولین بار شخصی غیر از خاندان اردلان بر مسند حکومت قرار گرفت که نام وی تیمورخان آجر لویی بود . علت این امر را فساد خاندان اردلان در این زمان نوشتهاند. در سال 1099 قمری (1687 میلادی) خان احمد خان دوباره به حکمرانی کردستان منصوب شد. پس از وی به ترتیب محمد خان اردلان ، محمد خان گرجی و حسن علی خان حاکم میشوند. در سال 1136 قمری (1724میلادی) به تحریک جمعی از اردلانیان ، خان پاشای بابان به کردستان آمده وحاکم گردید.
اردلانها با اینکه از دوره مغول تا دوره کریم خان زند امارت نشینی اکثر منطقه غرب ایران را در اختیار داشتند ، از ورود به رقابت بر سر کسب قدرت سیاسی پس از این زمان اکراه نمودند . محققان یکی از دلایل مهم این موضوع را ساختار اجتماعی کردستان دانستهاند . ساختار اجتماعی کردستان مبتنی بر تنوع ایلات و عشایر با رویکرد آنان براعمال نفوذ بر مناطق تحت نفوذ خود بوده است.این تنوع نه به دلیل اختلافات زبانی و یا مذهبی بوده است بلکه باید این مسئله را در جریان تحولات تاریخی کردستان تحلیل و بررسی کرد. شکل گیری ایلهای متعدد در تاریخ کردستان تا قبل از قرن نوزده ناشی از یک ضرورت تاریخی و اجتماعی و سیاسی بوده است . ( ابریشمی ، 1385 : 29) چرا که بهدلیل عدم پیدایش اتحادیه متشکل از ایلات و عشایر و ناتوانی قدرت امارات کردی برای متحد کردن آنها بهدلیل ساختارهای جغرافیایی و نا امنی در طول تاریخ و عدم توانایی نظارت امارات بر عشایر ، کردها بهصورت گروههای همبسته متنوع در مناطق مختلف درآمدند. بهطوریکه گروههای قومی کوچنده و نیمه یکجا نشین و حتی ترک کردن جریان کوچ و ساکن شدن در منطقه ای خاص با حفظ آداب و رسوم عشیرتی در مناطق خاص و التقاط افراد برون ایلی با آنها بهدلیل نا امنی ، ویژگی کلی جامعه کردستان تا قرن 19 بوده است. گفته شده که در دوره اوایل قاجاریه در کردستان 60 ایل وجود داشته است.(نیکیتین ، 1363 : 346) در شکل گیری این تنوع قومی و عشیره ای عوامل چون ساختارهای جغرافیایی کردستان در امتداد کوههای سختگذر، نبود راههای ارتباطی، نبود رودخانههای قابل کشتیرانی ، شکل نگرفتن اجتماعات بزرگ شهر نشینی و وجود نوعی اقتصاد خودکفای روستایی مؤثر بود که نوعی انزوای اجتماعی و تعلق خاطر به منطقه ای خاص در سطح محدود را شکل میداد. این شیوه زندگی از سویی سبب شکل گیری نوعی همبستگی اجتماعی و نوعی یکرنگی و انسجام اجتماعی درون ایلی به سبب به عدم شکل گیری فردیت شده که اعضای ایل با تکیه بر رؤسای خود بهصورت نیروی بالقوه و سیال آمادگی ورود به جریانات سیاسی و اجتماعی هستند و از سویی دیگر سبب پیدایش نیروهای همتراز در مناطقی میگردد که خواهان رقابت با سایر عشیرهها و گروههای قومی اطراف برای ایفای نقش فعال در تحولات سیاسی می باشند.
شکل گیری ایلات مختلف در کردستان و قابلیت آنها برای ایفای نقش سیاسی بهعنوان نیروهای بالقوه سیال سیاسی در تحولات پیش رو در جریان تاریخ تحولات سیاسی غرب ایران قابل پیگیری می باشد. البته وجود دشمنی و جنگهای مداوم بین ایران و عثمانی به واسطهی سیاست توسعه مذهبی و ارضی و انتشار مذهب خاص از جانب هر یک از این دو حکومت، وضعیت ایلات و عشایر کردستان را بغرنج تر کرده است. برای مثال امارت بابان و عشیره های هم پیمان آن بهعنوان دست آویزی برای حکومت عثمانی و سعی در تجهیز و تحریک آنها برای حمله به مناطق غربی و بویژه امارت اردلان از دوره صفوی تا قاجار، یکی از مهمترین عوامل نا آرامی درصفحات غرب ایران بوده است. گاه حکومت ایران از بابانها استفاده کرده و با دادن امارات غرب ایران و سلیمانیه و شهر زور به آنها سعی در کنترل قدرت اردلانها و استفاده از نیروی رقیبان آنها نمود . گاهی نیز حکومت عثمانی با استفاده از نیروی سیال عشایر سعی در بر هم زدن معادلات قدرت سیاسی در غرب ایران نموده است. مثلاً پس از اقدامات خسروخان در جهت اعمال نفوذ در عشیرت جاف بهعنوان یکی از بزرگترین نیروهای ایلی در جنوب کردستان و کشتن دو تن از رؤسای آنان ، روابط جافها و اردلانها بهشدت تیره گشت و همین عاملی برای نزدیکی جافها به امارت بابان و عثمانی شد و درگیریهای دامنه داری را تا اواخر حکومت اردلان سبب گردید.( نیکیتین ، 1366 : 351)
علاوه بر ایفای نقش حکومتهای مرکزی ایران و عثمانی در رودرو قرار دادن عشیره های کردی، خود عشایر نیز بهعنوان اهرمی در مقابل حکومتهای مرکزی و یا حکومتهای محلی که تابع مرکز بودند و خواهان اعمال نفوذ و سیطره بر عشیره ها بودند، عمل می کردند. عشیرتها و ایلها بر اساس خویشاوندی و ارضی عمل می کنند .اساساً دولتها ایستا و خواهان اعمال قدرت و نفوذ از طریق نهادها به شکل دیوانی هستند و در مقابل قبایل از سویی خواهان ایفای نقش در منطقه ای خاص و دفاع از کیان و سرزمین خاص خود هستند و این عامل ، تناقض حضور این دو را بهصورت همزمان و توجیه اصطکاک بین نیروی سیال قبایل در مقابل حکومتهای مرکزنگر می رساند. هر گاه این قبایل بهصورت اتحادیه یا کنفدراسیون قبیله ای متحد شدهاند، توانسته اند نقشی عظیم در جریان تحولات سیاسی ایفا کنند .از آنجا که ایل و قبایل کردی نتوانستند تحت لوای کنفدراسیون ایلی دست به اتحاد بزنند و امارت نشینهای کردستان در تلاش برای متحد کردن نیروی قبایل به نفع خود نا کام بوده اند ،بنابراین نیرویی که میتوانست بهعنوان عاملی در جهت قدرتمندی و کامیابی امارتها مورد استفاده قرار گیرد، نقشی معکوس بهخود گرفت و نیروی سیاسی بالقوه سیال عشایر بعنوان دردسری برای حکومتهای محلی از جمله اردلانها تبدیل شدند. برای مثال شورش طایفه بلباس و مکری در سال 1204 در زمانی که هنوز خسروخان اردلان زنده بود و خان احمدخان به نیابت از وی در سنندج حکمرانی می کرد ، سبب لشکر کشی احمد خان به ولایات یاد شده گردید و در این لشکرکشی او جان خود را از دست داد.(اردلان ، 1324) و یا چندی بعد به سال 1207 احمد سلطان حاکم بانه با سلاطین اورامان و مریوان ترک اطاعت خان اردلان کرده و با حمایت عبدالرحمان پاشا حاکم بابان نواحی مرزی را تحت اشغال درمی آورند و لطفعلی خان اردلان جانشین خان احمدخان به آنها حمله کرده و این مسئله سبب بغرنج تر شدن روابط اردلانها با بابان شده و ضمن حمله به مناطق یاد شده و فراری دادن رؤسای آنها ، لطفعلی خان از ییلاق و قشلاق جافهای تحت حمایت بابان از ناحیه شهر زور به خاک امارت خود پس از این ماجرا جلوگیری کرده و همین سبب بغرنج تر شدن اوضاع این عشیره و اردلانها گشت. خوانین اردلان در آن هنگام قدرت و نفوذی داشتند در صدد برآمدند اورامانیان را از سرزمین خود برانند و یا آنان را تابع و مطیع خویش سازند لیکن تلاش آنها بی ثمر ماند بهطوریکه در میان همهی عشایر کوچکی که بر خطی مرزی ترکتازی می کنند. اگر به این وضعیت نافرمانی بیگهای مریوان و بانه بهویژه به هنگام گرفتاری خاندان اردلان را بیفزاییم ، مشکلات خاندان اردلان در عدم موفقیت در تابع کردن قبایل و عشایر بهتر نمایان می شود. (نیکیتین ، 1366 ، 347)
بنابراین یکی از وجوه ساختار اجتماعی کردستان مقارن دوره اردلانها و بویژه خسروخان اردلان وجود ایلات و عشایری بود که با تعلق خاطر منطقه ای خود ،حاضر به اطاعت صرف از حکومت محلی اردلان بهعنوان نماینده حکومت مرکزی در امارت اردلان نبودند. وجود رقابتهای عشیره ای برای بهدست آوردن حمایتهای دولت مرکزی عثمانی و ایران بهدلیل وجود نا آرامیهای مرزی، بهوجود آمدن شرایط سیاسی برای رقابت گروهها و عشایر برای خارج شدن از نظارت حکومتهای محلی و سعی قبایل برای تبدیل شدن به رقیبان مدعی بدست آوردن حکومت در دوره ای رقابت برای توسعه حکومت منطقه ای و ورود به جریان تحولات سیاسی ایران ،همه عواملی بودند که از قابلیت اردلانها برای تبدیل شدن به یک رقیب قدرتمند سیاسی برای قاجارها می کاست.
مشکلات درون ساختاری خاندان اردلان نیز معضلی در جلوگیری از ورود به تحولات سیاسی بوده و بوجود آمدن رقیبان برای بدست آوردن قدرت در درون خاندان حاکمه اردلان در کاهش دادن قدرت این خاندان مؤثربوده است.
برخی از آثار ومیراث مربوط به خاندان اردلان
از حاکمان خاندان اردلان ، امانا... خان بزرگ در عمران خطّه کردستان تلاشی قابل تحسین داشته است . توسط او چندین ساختمان بر ساختمانهای قلعه حکومتی سنندج که به عنوان مرکز حکمرانی ولات اردلان، در وسط شهرواقع و بر تمام شهر مسلط بود ، افزوده شد که عمارت گلستان ، تالار دلگشا و عمارت خسرویه باغ فردوسی و ساختمان نگارستان که تصاویر و نقاشی چند تن از ولات اردلان بر روی دیوار یکی از اتاقهای آن گچبری شده ، از آن جملهاند . احداث باغ خسروآباد در نزدیکی شهر سنندج و عمارت کلاه فرنگی و عمارت قلعه حسنآباد و ساختن قسمتی از بازار شهر سنندج و بازار و حمام و عمارت و قریه قسلان و آوردن آب با شتر گلو بهوسیله برجهای منبع آب برای عمارت حکومتی از چند فرسخی شهر از جمله کارهای عمرانی و یادگار آن مرحوم بوده که متأسفانه در سالهای اخیر قلعه ارگ حکومتی را با کلیهی حیاطها و ساختمانهای آن از بین بردهاند و اثری از آن باقی نمانده است.( اردلان ،1349 : 245)
یکی از این آثار که در حال حاضر باقیمانده ، مسجد دار الاحسان سنندج است که بنام مسجد جامع نیز نامیده میشود.امان ا... خان بزرگ برای ساختمانهای خود و مخصوصاٌ مسجد دارالاحسان ، از اصفهان کاشیکار و معمار و بنّا و حجار آورده است. این مسجد در نهایت زیبایی و استحکام بنا شده در و دیوارهای آن کاشیکاری میباشد.شبستانی بسیار بزرگ دارد که بر 24 ستون سنگی بنا شده و دارای 35 گنبد است . دو ایوان بزرگ وعالی مسجد یکی در سمت قبله رو به جنوب و دیگری در طرف مشرق قرار داشته و تقریباً دو ثلث آیات قرآن مجید در کتیبههای دور مسجد و ایوان و اطراف نوشته شده است .مرحوم میرزا محمد صادق اصفهانی متخلص به ناطق بنّا به دعوت امان اللّه خان والی بهکردستان آمده و قصیده غرایی گفته که هر مصرع آن تاریخ انجام مسجد میباشد و در سنگ مرمر ایوان رو به قبله بهخط نستعلیق بسیار خوب نقر شده است.مرحوم میرزا فتح اللّه خرم کردستانی نیز قصیده شیوایی سروده که مصرع اول هریک از اشعار قصیده ،تاریخ شروع بنا و مصرع دوم تاریخ اتمام ساختمان میباشد.این اشعار نیز در روی سنگی در ایوان شرقی منقور شدهاند.شیخ معروف کرد سلیمانیه نیز که مشایخ مهم کردستان خاک عثمانی بوده و بعدها یکی از نوادههایش بنام محمود امیر کرد در عراق شهرت پیدا کرده و ساکن سلیمانیه بودهاند، هفت شعر عربی در تعریف بنای مسجد دار الاحسان گفته که آنهم در ایوان رو بهجنوب نقر شده است..برای تامین هزینهی نگهداری این مسجد ، امان ا... خان بزرگ قریه خلیچیان ، یک قطعه باغ در داخل شهر و یکباب دباغخانه وقف نموده بود .
عمارت خسروآباد در بلوار خسرو آباد شهر سنندج قرار دارد. این عمارت مرکز.حکومت اردلان به ویژه خسروخان اردلان بوده است. مجموعه عمارت و باغ خسروآباد افزون بر دو بخش اصلی، یعنی قصر سلطنتی با ورودی ستون دار، باغ خسرو آباد نیز از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. این باغ که بهوسیلهی چهار خیابان روبهرو و اطراف عمارت خسرو آباد عملاً به چهار باغ خسرو آباد تبدیل شده و اطراف آن بهوسیله چهار خندق در دوطرف باغ و کاخ خسرو آباد با انواع درختان مختلف احاطه شده و جلوه خاصی را به این مجموعه داده بود. در حال حاضر تنها درختان چهار باغ و بخش هایی از چهار خیابان آن باقی مانده است. عمارت خسروآباد کتیبه ای دارد که اسم فتحعلی شاه قاجار و والی کردستان امان الله خان و تاریخ ۱۲۲۳ ه. ق بر روی آن حک شده است. عمارت خسروآباد شاخصترین بنای استان کردستان است که به عنوان مقر حکومت والیان اردلان مورد استفاده قرار می گرفت.
حمام خان از آثار دیگری است که شروع ساخت آن از دوره خسروخان بوده و بعد از آن توسط امان ا...خان اردلان دنبال میشود و مطابق کتیبه سردرب ورودي در سال 1220 قمری به اتمام می رسد.حمام داراي فضاهاي معماري ایرانی شامل در ورودي هشتی منتظري،سربینه ،حمام سرد ، هشتی کوچک مربوط به سرویس بهداشتی، حمام گرم ،گرم خانه ، خلوتی هاي سمت راست وچپ همراه باآبنما وخزینه بزرگ ودیگرفضاهاي خدماتی است. وجودآبنماهاي متعدد درحمام سردوگرم وتزئینات وابسته به معماري شامل آهک بري پرکاروکاشیکاري هاي هفت رنگ که نقوش رومی ومحلی دارندازجمله مشخصات بارز این بناي با ارزش است.
یادی از مستوره اردلان
ماه شرف خانم مستوره اردلان شاعر، نویسنده و تاریخنگار کرد ایرانی است . پدرش ابوالحسن بیگ از خوانین درگزین همدان بود که جد بزرگ آنان قادر در زمان شاه سلطان حسین صفوی از همدان به سنندج مهاجرت کردهاست . حاج رجبعلی کلانتر جد بزرگ مستوره در زمان احمد خان فرزند سبحان وردی خان مصادف با حکومت نادر شاه ، مرد با نفوذی در دستگاه حکومت اردلانها بودهاست. محمد آقای ناظر کردستانی پدربزرگ مستوره یکی از شخصیتهای بلند مقام بود که پنجاه سال همعصر با چند تن از والیان ، مسئولیت آرامش داخلی و مرزهای کردستان و دخل و خرج و اداره ولایت را بر عهده داشته و در تمام جنگها به همراه خسروخان بزرگ به جنگ و پیکار مشغول بودهاست .
ماه شرف خانم در سال ۱۲۲۶ قمری (برابر با ۱۱۸۴ خورشیدی و ۱۸۰۵ میلادی)، زمان حکومت امان الله خان والی اردلان در خانواده اهل فرهنگ قادری در سنندج به دنیا آمد و به تحصیل و تربیتش همت گماشتند و برخلاف سنت دیرین و جاری زمان، ماه شرف خانم را هم سطح با مردان به آموختن علوم متداول زمان تشویق و ترغیب نمودند. دیری نگذشت که این زن توانمند و با استعداد در ردیف ادیبان و سخن سنجان قرار گرفت و در عفت و پاکدامنی و آشپزی و خانه داری و خصایص و صفات خاصهی زنانگی جزو زنان مجرب و کارکشته گردید.
مستوره با ذوق و قریحهی شعریش توانست با سرودن قصاید نغز و غزلیات آبدار با شاعران نامدار زمان خود مقابله کند و در تاریخ نویسی پا به پای مورخین در عرصهی وقایع نگاری جلوه نماید. میرزا علی اکبر منشی دیوان غزلیات مستوره را بیست هزار بیت دانستهاست. میرزا علی اکبر وقایع نگار در شرح حال او مینویسد: سزاوار است نام مستوره به خاطر فضل و کمال و خط و ربط و شعر و تاریخ نگاری اش در ردیف زنان برجسته و مورخین نامدار قرار گیرد.( میرزا علی اکبر وقایع نگار کردستانی،1381 )
ماه شرف خانم در هفده سالگی به اجبار به عقد و ازدواج خسرو خان
فرزند امان الله خان بزرگ درآمد. مستوره
بیشتر اوقات خود را به مطالعه و سرودن شعر و نوشتن تاریخ میگذرانید و چون خسرو
خان نیز شاعر بود بیشتر او را بدین کار تشویق مینمود، رفته رفته مستوره به
خسروخان علاقهمند شد. ماه شرف خانم در میان شاعران فارسی زبان با یغمای جندقی
ارتباط شعری داشت و با سید عبدالرحیم مولوی که از بزرگان مکتب شعر گورانی است آشنا
بود زیرا هر وقت سید عبدالرحیم مولوی به دیدار دوستانش غلامشاه خان اردلان و رضا
قلی خان اردلان به سنندج میآمد از مستوره نیز دیدن میکرد و او را تشویق مینمود
تا شعر کردی گورانی بگوید. اشعار مستوره به علت پختگی و استحکام و زیبایی در
کردستان بابان دست به دست میشد .در منطقه کردستان اردلان تا آن تاریخ و بعدها سرودن
شعر کردی سورانی مرسوم نبود.
دوران خوش بختی و آرامش روحی و به قول مستوره روزگار اعتبارش چندان طولانی نبود، زیرا خسرو خان اردلان در سال ۱۲۵۰ قمری به عارضه کبدی گرفتار و پس از دو ماه مریضی در سن بیست و نه سالگی درگذشت، مرگ همسر و داغ از دست دادن برادر جوان ناکامش ابوالمحمد که در سن بیست و دو سالگی وفات یافت، علاوه بر اینکه نشاط و شادابی جوانی را از او سلب نمود، ضربات روحی زیادی بر پیکر نحیف و ضعیف او بر اثر دو ماه مریض داری و شب نخوابی، وارد ساخت و او را به سوی انزوا و عزلت و مطالعهی کتب دینی و تالیف کتاب عقاید کشانید.
مستوره سالیانی را به
تنهایی در میان خانوادهی جانشینان خسروخان گذرانید. میرزا عبدالله رونق در شرح
حال مستوره مینویسد: «در سنهٔ ۱۲۶۳ به علت فَترت ولایت، با خویش و عشیرت که
یکی از آنها حقیر بود جلای وطن اختیار و در ملک بابان و خاک روم سکونت قرار داده
و بار سفر آخرت را در آن مقام گشاده دست اجل گریبان حالش را گرفته بسوی گلشن جنان
کشید و در جوار زهرا آرمید.» ( رونق سنندجی
،1344
) در یک تذکره
شعرای کردی چاپ عراق آمده: «جنازهی مستوره را از سلیمانیه به نجف انتقال دادند»
ممکن است کلمهای از نوشتهی میرزا عبدالله رونق از قلم افتاده باشد و منظور آن
باشد: که در جوار زوج زهرا آرمید.
دکتر مهدی بیانی به نقل از مجمعالفصحا او را از خوشنویسان خط
نستعلیق دانسته است. از مستوره اردلان چندین کتاب شعر بهجا مانده
است که به عنوان یکی از متون شیوای فارسی شناخته شدهاست. اشعار پراکندهای نیز به
گویش گورانی زبان کردی از او بهجا ماندهاست.
آثار مستوره عبارتاند از:
۱- دیوان اشعار که به فارسی سروده شده و در حدود دو هزار بیت است و سه بار به چاپ رسیدهاست.
۲ .- تاریخ اردلان: این کتاب معروفیت و ارزش علمی و اجتماعی مستوره را دو چندان نموده زیرا تا اواخر قرن نوزدهم میلادی در تمام خاورمیانه در عرصهی تاریخ نویسی بهخصوص کردشناسی در میان زنان ، جز مستوره کسی به این کار نپرداختهاست .
۳- عقاید مستوره: این کتاب که رسالهی
کوچکی از عقاید مستوره در مذهب اهل سنت شافعی است بر ارزش شخصی و عقاید دینی وی میافزاید
و به جرات میتوان گفت در میان زنان تا این زمان کسی به چنین تالیفی نپرداختهاست.
در زمستان سال۸۵ 13 ، در اربیل عراق کنگره بزرگداشت مستوره
اردلان برگزار شد و در آنجا ده کتاب منتشر شد.
منابع
- ابریشمی ، عبدا...(1385) . هویت تاریخی و مشکلات کنونی مردم کرد . انتشارات آنا .
- اردلان ، سیفالدین ( 1349) . امان الله خان اردلان و مسجد دارالاحسان . مجله وحید ، شماره86 .
- اردلان ، مستوره (1324) . تاریخ اردلان . به کوشش و تصحیح ناصر آزادیور .
- بروئین سن، مارتین(1375 ) . جامعه شناسی مردم کرد (آغا، شیخ، دولت). ترجمه ابراهیم یونسی . مهاباد: انتشارات رهرو، چاپ اول.
- روحانی، بابا مردوخ (1371 ) . تاریخ مشاهیر کرد . تهران: انتشارات سروش، چاپ اول.
- روشن اردلان ، یدا...(1390) .خاستگاه اردلان . همایش ملی اردلان شناسی . دانشگاه کردستان .
- سنندجی، میرازا شکرالله(1375). تحفه ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان . تهران : امیر کبیر .
- سنندجی،میرزا عبد اللّه رونق ( 1344 ) تذکره حدیقه امان الهی .تصحیح و تحشیه عبد الرسول خیامپور. تبریز : انتشارات مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران .
- شمس محمد، اسکندر(1380). تاریخ کرد در قرن 16 میلادی. ترجمه محسن جلدیان . تهران: انتشارات عابد، چاپ اول .
- مرادی، نورعلی (1379) . آخرین مستعمره . تهران: انتشارات پژوهنده، چاپ اول .
-
- نیکیتین ، واسیلی ( 1366) . کرد و کردستان . ترجمه محمد قاضی . نشر نیلوفر.
-
- وقایع نگار کردستانی، علی اکبر (1381) . حدیقه ناصریه و مرآت الظفر در جغرافیا و تاریخ کردستان . تهران : انتشارات توکلی.
-